**با من بمان تا انتهای بودن...۱**

ای کاش می شد فهمید در دل آسمان چه می گذرد که امشب با ناله ای بغض آلود بر دیار این دل خسته اشک می ریزد

**با من بمان تا انتهای بودن...۱**

ای کاش می شد فهمید در دل آسمان چه می گذرد که امشب با ناله ای بغض آلود بر دیار این دل خسته اشک می ریزد

دختر سی دی فروش(عاشقانه غمگین)


برای خواندن داستان ادامه مطلب کلیک کنید. 


پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد.
اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت.
هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر
پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟
چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!


http://pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-50.gif


نظرات 3 + ارسال نظر
رسول چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ http://baraneshab.persianblog,ir

رسول چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ http://baraneshab.persianblog,ir

ممنون خبرم کردی

خواهش عزیزم

shahryar پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ب.ظ

اشکمو در آوردی درسا جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد