گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند…
برای مشاهده ادامه مطلب کلیک کنید
ادامه مطلب ...الوین روسر
اولین دوست دختر من «دوریس شرمن» بود. واقعاً زیبا بود. موهای فر مشکی و چشمان سیاه براق داشت.
دختره داشته نامه عاشقونه مینوشته که مامانش مچشو میگیره میگه این نامه عاشقانست؟ میگه پ نه پ تست کنکوره!
برای مشاهده ادامه طلب کلیک کنید
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
برای مشاهده ادامه مطلب کلیک کنید
ادامه مطلب ...
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید:
- چرا دوستم داری؟ واسه چی می گی عاشقمی؟
- دلیلشو نمیدونم …اما واقعا” دوست دارم
برای مشاهده ادامه مطلب کلیک کنید.
ادامه مطلب ...ادامه مطلب ...
زندگی بی توغیرزندان نیست
وبهارم به جززمستان نیست
بی تومثل کویرتنهام
وامیدی دیگربه باران نیست
تونباشی همیشه غمگینم
برلبم خنده ای نمایان نیست
بی توشب های تیره وتارم
ازستاره تابان نیست
گرچه خون شددلم ازعشق
یک دم ازعاشقی پشیمان نیست
نتوانم کنم فراموشت
دل بریدن ز توکه اسان نیست
خودت که ازحال من خبرداری
احتیاجی به گفتن ان نیست...
پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست
وضوح حس می کردیم…می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم که مشکل از
کدوم یکی ازماست…اولاش نمی خواستیم بدونیم…با خودمون می گفتیم…عشقمون واسه
یه
زندگی رویایی کافیه…بچه می خوایم چی کار؟…در واقع خودمونو گول می زدیم…هم من
هم اون…هر دومون عاشق بچه بودیم…تا اینکه یه روز......بقیه داستان در ادامه مطلب
دوستان این هفته شعر از مریم حیدرزاده گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد.به خاطر شروع امتحاناتم تا چند هفته نمیتونم آپ کنم.دلم براتون تنگ میشه....
دست گذااشتم رو یکی...
دست گذاشتم رو یکی که یک قشون خاطر خواشن
همشون هنر دارن, یا شاعرن یا نقاشن
یا که پشت پنجرش با گریه گیتار میزنن
یا که مجنون میشن و تو کوچه ها جار میزنن
دست گذاشتم رو کسی که عاشقم نمیدونست
سر بودم از خیلیا ولی لایقم نمی دونست
دست گذااشتم رو کسی که مجنونا دیوونشن
همه ی شاهزاده ها دربون در خونشن
دست گذااشتم رو کسی که ماه ازش طلب داره
خورشید از شعله ی چشای اونه که تب داره
دست گذاشتم رو یکی که همه دور و برشن
مردشن,دیوونشن,مجنونشن,پر پرشن
دست گذاشتم رو یکی که نه سفید نه سیاه
ظاهرش گندمیه,به چشمم اما کیمیا
دست گذاشتم رو یکی که داشتنش خوابه هنوز
کمترین شاگرد چشماش خود مهتاب هنوز
دست گذاشتم رو یکی که عادتش نساختنه
سرنوشت هر کسی می خواد اونو,باختنه
دست گذاشتم رو یکی که اون منو دوست نداره
من تو پاییزم واون اهل یه جا , تو بهاره
دست گذاشتم رو کسی که از تو خندش میگیره
اینا رو دلم میگه,میگه و بعدش می میره
دست گذاشتن رو کسی آسونه اما ساده نیست
توی ای نجور بازیا.خب همیشه اراده نیست
مینویسم که دیگه رو هیچکی دست نمی ذارم
ولی نه دروغه من هنوز اونو دوستش دارم
دست گذاشتم حالا رو قلبمو,چشامو,سرم
تا مث تو قصه ها,از یادم اونو ببرم
ولی دست,عاقلتره مونده روی همین یکی
چرا من بذارمش رو سر وچشام, الکی